تاریخچه ورود ترک ها به ایران وترک های برچلووکوت آباد

ساخت وبلاگ

چهارشنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۳ - 1:7 - امیر مرادی کوت آبادی -

- تشکیل حکومت سلجوقیان در ایران:

در این قسمت به زمینه های تشکیل امپراطوری سلجوقیان در سرزمین ایران می پردازیم.

- طایفه سلجوق در شرق ایران:

طایفه سلجوقیان یکی از اقوام ترک نژاد منطقه آسیای مرکزی محسوب می شدند. آن ها پس از چندین قرن هم جواری در کنار سرزمین های اسلامی در شرق ایران و ماورا النهر، آهسته آهسته به سمت این مناطق راهی شدند. اقبال در این زمینه می نویسد: ««سلاجقه طایفه‏اى هستند از تركمانان غز و خزر كه در ایّام شوكت امراى سامانى در دشتهاى بحیره خوارزم (آرال) و سواحل شرقى دریاى آبسكون (بحر خزر) و دره‏هاى علیاى سیحون و جیحون سكونت داشتند و مساكن ایشان بین بلاد اسلامى ماوراء النّهر و مساكن تركان شرقى قرلق (خلّخ) و غزان غیر مسلمان فاصله بود و سلاجقه كه پیش از ریاست یافتن سلجوق، نامى بخصوص نداشتند؛ به همان علّت قبول اسلام و مجاورت با ممالك سامانى گاهى در كشمكش‏هاى بین این امرا و خانیان توران با سامانیان كمك می كردند و سامانیان به همین سبب مانع رفت ‏و آمد ایشان به بلاد خود نمی شدند.»»(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 307) دیگر منابع دست اول و تحقیقی دیگر در مورد سلجوقیان نیز هر یک به این موضوع اشاره کرده اند.(راوندی، 1382: 270، 3؛ صفا، 1378: 10، 2) بر این اساس اجداد سلجوقیان نیز بخشی از ترکانی مجاور مناطق اسلامی قرار می گرفتند. با مرور زمان بر جمعیت و قدرت آن ها در این نواحی افزوده شد.

لاکهارت معتقد است که در چهارده قرن پیش از این، طایفه خلج جزء اتحادیه بزرگى به نام خلخ یا – قرلق -‏ در جنوب و غرب دریاچه اسك كل قرار داشت. اما آن ها پس از مدتی از اتحادیه خلخ جدا شدند و به طرف غرب و جنوب غربى مهاجرت كرد.(لاکهارت، 1383: 72) این موضوع نشان از قدمت این طایفه می باشد که مدت ها پیش از حرکت به سمت غرب در مسائل سیاسی منطقه خویش حضوری فعال داشتند.

در آشفتگی های مناطق شرقی، رهبری طایفی از ترکان غز به دست سلجوق به دقاق افتاد. وی در اواخر دوره سامانیان با قبیله خود از توران به سرزمین مسلمانان – ناحیه جند - مهاجرت کرد.(حامد اصفهانى‏، 2004: 7؛ مشکور، 1350: 72) صفا در مورد نام سلجوق به دقاق می نویسید: ««سلجوق‏ بن‏ دقاق‏ دقاق (تقاق) به معنى «سخت كمان» رئیس یكى از قبایل تركمان و از مقدّمان تركان غز بوده و میان آنان نفوذ بسیار داشته است.»»(صفا، 1378: 10، 2) در همین دوره بر طبق منابع وی و طایفه اش به به اسلام گرویده اند.(حلمی، 1384، 16)

سلجوق به دقاق در میان قبایل دشت خزر به تمیر بالیغ شهرت داشت که به معنای کمان و احتمالا به مناسبت مهارت وی در تیزاندازی بوده است. وی در نخستین گام در راه کسب قدرت به خدمت یبغو فرمانروای اوغوزها درآمد.(ستارزاده، 1386: 21) پس از مدتی آن ها به حمایت حاکم شهر جند در مقابل کفار برخواستند و مانع خراجگذاری قوم مسلمان این شهر به دست خزرها شدند. این مسئله دوستی ملوک ترکستان و ماورا النهر را با سلجوقیان به همراه داشت.(مشکوتی، 1343: 3-2) در واقع وی فرستاده یبغو، ینی کند را که هر ساله برای اخذ ساکنان مسلمانان ساحل چپ و سیحون می آمد؛ را فراری داد.(ستارزداه، 1386: 21) تغییر آیین و گرایش به دین اسلام در فرآیند قدرت گیری آن ها در منطقه بسیار موثر بود. بدون شک به دنبال وی کلیه نزدیکان، ملازمان او نیز به آیین جدید پیوسته اند. از این پس آن ها نه تنها به چشم کفار دیده نمی شدند؛ بلکه در منازعات میان حکومت های اسلامی و دولت های کافر مذهب شرق ماورا النهر به نفع مسلمانان وارد جنگ می شدند. برای نمونه می توان به استفاده امیر سامانی از آن ها در مقابل حملات هارون بن ایلک خان که قسمتی از متصرفات سامانیان را تصرف کرده بود، اشاره نمود؛ که سلجوق پسر ارشد خویش اسرائیل را برای کمک فرستاده بود. این مسئله در زمان آخرین امیر سامانی – اسماعیل بن نوح متوفی 396 ه.ق برعکس شد و او از یبغو صاحب ینگی بند بهره بردو طایفه سلجوق در مقابل به طرفداری از قراخانیان در این نبرد پرداختند.(ستارزاده، 1386: 23)

منازل زمستانی سلجوقیان در حوالی شهر نور - نزدیک بخارا - و منازل تابستانی آنان در اطراف شهر سغد – نزدیک سمرقند – قرار داشت.(الراوندی، 1364: 7-86) تاریخ دقیق مرگ سلجوق بن دقاق مشخص نیست. وی چهار فرزند به نام های اسرائیل، موسى بیغو و یونس و میكائیل داشت.(تتوی، قاضى احمد و قزوینی، 1382: 2088، 3؛ گردیزی، 2006: 292) در این زمان ظاهرا میان آن ها و مسلمانی که سلجوق به دقاق آن ها را از پرداخت خراج معاف کرده بود؛ اختلاف افتاد و به همین دلیل سلجوقیان راه جنوب را اختیار کردند.(ستارزاده، 1386: 23) از میان چهار فزرند وی، اسرائیل فرزند ارشد خاندان قدرت را در قبیله خویش به دست گرفت. تعامل سلجوقیان با غزنویان که در نهایت با شکست سلطان مسعود غزنوی در جنگ دندانقان 432 ه.ق به حکومت رسیدند؛ از این دوره شروع می شد.

سلجوقان در تعامل با سلطان محمود غزنوی:

از زمان قدرت گیری سلجوقیان، حکام منطقه حضور آن ها را احساس می کردند و آن ها به واسطه قدرت نظامی افراد قبیله شان در حوادث ماورا النهر سیهم شدند. بر این اساس سلطان محمود که توسط قدرخان یوسف از خطر طایفه سلجوقیان آگاه گشته بود؛ به بهانه واهی اسرائیل را برای انجام مذاکرات به نزدیکی رود جیحون دعوت نمود. در ظاهر وی قصد اتحاد و انعقاد دوستی با خاندان سلجوقی را در سر می پروراند؛ اما در باطن تصمیم بر نابودی آن ها را داشت. سلطان محمود با اطلاع و آگاهی کافی از مشکلات پیش رو از حضور آن ها در منطقه، دستور توقیف و بازداشت او و یارانش را صادر کرد. به این ترتیب اسرائیل نزدیک به هفت سال تا آخر عمر را در زندانی در سرزمین هند گذراند.(الراوندی، 1364: 9-88؛ حلمی، 1384: 7-16) این اتفاق را باید به منزله ورود اساسی آن ها به عنوان قدرتی تاثیر گذار در آغاز قرن پنجم ه.ق در ماورا النهر و خراسان تلقی کرد.

پس از اسرائیل برادر وی، میکائیل رهبری قبیله سلجوقیان را بر عهده گرفت. در این دوره طایفه سلجوقی به رهبری میکائیل در جنگ های مختلف با کفار مجاور شرکت می کردند. وی با حیله و نیرنگ از سلطان محمود اجازه عبور از اراضی او در ماورا النهر را به دست آورد و با قبیله خویش به سوی خراسان حرکت کرد. علاوه بر این میکائیل به جنگ با کفار اطراف نیز می پرداخت. اما روند رو به رشد قدرت او آن چنان طول نکشید و پس از مدتی در حین یکی از نبردها – محاصره قلعه ای از قلاع ترکستان - میکائیل جان خود را از دست داد.(مشکوتی، 1343: 2؛ ستارزداه، 1386: 23) مرگ وی تاثیر زیادی در قدرت گیری این طایفه در منطقه نداشت و فرزندان میکائیل بلافاصله راه پدر را ادامه دادند.

مرگ سلطان محمود در سال 421 ه.ق به رشد روزافزون سلجوقیان در خراسان کمک بسیاری نمود. به قولی با شروع حکومت وی مقدمات تجزیه حكومت غزنوى فراهم گردید.(راوندی، 1382، ج2: 262) تا زمان حیات وی، آن ها قادر به قدرت نمایی در منطقه نبودند. به همین دلیل با اجرای سیاست مسسالمت آمیز از سوی میکائیل، این دوره را قبیله سلجوقیان به تثبیت پایه های قدرت در خراسان سپری کرد. اما با مرگ او و ایجاد آشوب میان شاهزادگان غزنوی بر سر کسب تخت سلطنت، سلجوقیان بلافاصله در فرصت به دست آمده؛ به کسب قدرت و ایجاد دولت در این منطقه پرداختند.

- طغرل اول سلجوقی (تلاش برای استقرار حکومت در خراسان ):

با روی کار آمدن طغرل اول در 429 ه.ق فرزند میکائیل در راس امور قبیله سلجوقیان، اوضاع کاملا به نفع آن ها تغییر کرد. وی به همراه چغری برادرش به ساماندهی امورات قبیله خویش پرداختند. آن ها پس از مرگ پدر به همراه طایفه خویش از ناحیه جند کوچ کرده و در حوالی شهر بخارا پایتخت سامانیان مستقر شدند.(مشکوتی، 1343: 2) سرانجام پس از کشمکش های فراوان حاصل از مرگ سلطان محمود، فرزند وی سلطان مسعود غزنوی 432- 421 ه.ق بر تخت سلطنت نشست.(بیهقی، 1374: 5، 1؛ باسورث، 1385: 235) تا سال 427 ه.ق سلطان مسعود و سردارانش قادر به دفع آن ها نبودند. در نهایت امرا و سلاطین عراق و آذربایجان آن ها را نابود کردند. این گروه به نام سلجوقیان عراقی معروف بودند.(اقبال آشتیانى، 1384: 3-12؛ بویل و دیگران، 1381: 27، 5)

اما طغرل اول و برادرش چغری نیز به همراه قبیله خویش به سوی مناطق خراسان رهسپار شدند. در سال 426 ه.ق برای ورود به خراسان رهسپار رودخانه جیحون شدند. در این موقع هارون بن آلتونتاش حاکم خوارزم، آن ها به اتحاد و اتفاق دعوت نمود. هدف وی از این اقدام شورش بر ضد سلطان مسعود و سپس نابودی سلجوقیان پیش از ایجاد دردسر بود؛ لیکن کاری از پیش نبرد و پس از جنگ سختی مابین دو طرف، طغرل اول و یارانش به سختی خود را به حدود نسا رساندند.(پیرنیا و اقبال آشتیانى، 1385: 239؛ باسورث، 1385: 248) ابن اثیر در مورد خیانت هارون بن آلتونتاش می نویسد: «« همینكه از جیحون عبور كردند، خوارزمشاه هارون‏ بن‏ آلتونتاش‏ بآنها نامه نوشت و از آنان دعوت كرد كه بیایند و با هم متفق و دست واحدى بشوند. طغرل‏بیك و داود و بیغو بدان صوب رهسپار شدند و بسال چهار صد و بیست و شش در بیرون خوارزم چادرهاى خود را برپاداشتند و آنها بخوارزمشاه هارون اعتماد و اطمینان پیدا كرده بودند و او نسبت بآنها خیانت و غدر روا داشت و امیر شاهملك را بر آنها گمارد و وى با سپاه هارون آنها را سخت در تنگنا قرار داد و بسیارى از آنها را كشت و غارت كرد و زنان باسارت گرفت و روشى شنیع در غدر و خیانت نسبت بآنها در پیش گرفت پس جمع آنها از خوارزم بدشت نسا كوچیده و در این سال نیز قصد مرو كردند و به احدى از ابناء بشر متعرض نشدند و فرزندان و ذرارى آنها در اسارت باقیماندند.»»( ابن اثیر، 1371، ج22: 184) این حادثه در زندگی طغرل اول بسیار مهم به حساب می آمد. با وجود شکست اولیه او در جنگ، اما بازگشت و پیروزی بر سپاه سلطان مسعود غزنوی اعتبار فوق العاده ای را برای او در منطقه به همراه داشت

در این نبرد حدود هفت تا هشت هزار نفر از طایفه سلجوقیان به هلالکت رسیدند؛ بنه آن ها غارت شد و بسیاری دیگر را به اسارت بردند.(ستارزاده، 1386: 29) نتیجه این جنگ در تبادلات سیاسی مابین طغرل اول سلجوقی و سلطان مسعود غزنوی اهمیت بالایی دارد. مسعود از ترس گسترش قدرت آن ها در منطقه، صلح نامه ای را با آن ها به امضا رساند. از جمله دلایل این کار نیاز وی به سفر به هند و اداره امور آن دیار بود.(حلمی، 1384: 17)

سلطان مسعود در سال 426 ه.ق برای سرکوب ترکمانان، لشگری به فرمانده ای حاجب بکتغدی - سالار غلامان سرایی - را روانه کارزار نمود؛ اما به دلیل نافرمانی چند تن از فرماندهان جنگ و اختلاف میان آن ها، لشگر غزنوی در نزدیکی نشا شکست سختی را متحمل شد. پس از این واقعه ترکمانان به دلیل شندین جواب رد از سوی سلطان مسعود برای اسکان در خراسان به غارت روستاهای اطراف نسا پرداختند و منطقه را ناامن نمودند.(ستارزاده، 1386: 30)

این شکست در نظر سلطان غزنوی بسیار بزرگ جلوه نمود و اما ترکان سلجوقی از ترس جبران شکست، به عذرخواهی پرداختند و در قبال آن سلطان نسا، فراوه، و دهستان را به ترتیب به موسی یبغو، طغرل و چغری واگذار کرد و به همراه آ« نشان های حکومتی را نیز برای آن ها ارسال کرد. اما پیروزی اخیر، آن ها را جسورتر کرده بود و نماینده سلطان در بازگشت از سوی آن ها، این امر ار گوشزد نموده بود.(بیهقی، 1374: 32-626)

در سال 428 ه.ق، طغرل رسواانی را روانه 31

در سال 429 ه.ق سلطان مسعود، سوباشی والی خراسان را مامور دفع سلجوقیان کرد. وی با طغرل اول و یبغو در حوالی مرو و سرخس روبه رو شد؛ اما پیش از وقوع جنگ، وی شبانه اموال خود را برداشت و به این همین دلیل طغرل اول به راحتی بر قسمت اعظم خراسان دست یافت و بدون جنگ نیشابور را از دست ابوسهل حمدوى گرفت. بر این اساس وی در شهر نیشابور بر تخت مسعود نشست و خود را سلطان خواند. کسی که بیش از همه در پیشرفت كار تركمانان سلجوقى تلاش فراوانی کرد؛ سالار پوژگان‏ - ابو القاسم علىّ بن عبد اللّه جوینى -‏ از صاحب دیوان خراسان بود.(نیشابورى، 1332: 15؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 276) بر این اساس طغرل اول به واسطه قدرت نظامی قبیله خویش توانست یکی از شهرهای مهم خراسان را تصرف کند و به جای سلطان مسعود غزنوی، خودش را سلطان بنامد. این اقدام از لحاظ کسب اعتبار سیاسی، به ویژه در منطقه خراسان برای سلجوقیان از اهمیت بالایی برخوردار بود.

از این تاریخ تا وقوع جنگ دندانقان 431 ه.ق، سلطان مسعود غزنوی شخصا فرمانده ای سپاه را در شهر بلخ بر عهده داشت؛ ولی داوود - برادر طغرل بیک - با بی پروای تمام روستاهای اطراف این شهر را غارت نموده بود. (ستارزاده، 1386: 35)

- جنگ دندانقان :

سال 429 ه.ق را باید آغاز حقیقی برپایی دولت سلجوقی به حساب آورد. طغرل از این پس به تمشیت امورات مملکتی پرداخت. شهر دندانقان در حوالی شمالی شرقی سرخس در جاده منتهی به مرو قرار داشته است. این شهرک از نواحی مروشاهجان بود.(یعقوبی، 1422: 55؛ گردیزی، 2006: 294) سجادی دندانقان را یکی از شهرهای حوزه مرو معرفی می کند.(سجادی، 1383: 78) پیروزی در این جنگ از لحاظ سیاسی و استراتژیک برای هر دو طرف از لحاظ تسلط بر مناطق مختلف خراسان و کسب اعتبار در آینده بسیار اهمیت داشت..

طغرل اول و سطان مسعود غزنوی به سال 431 ه.ق در منطقه دندانقان روبه روی هم قرار گرفتند. هندوشاه استر آبادى در این مورد می نویسد که: «« امیر مسعود از هرات به نیشابور و از آنجا به طوس رفت و نزدیك طوس جمعى از تركمانان پیش آمده و جنگ كرده اكثرى به قتل رسیدند. در این وقت خبر آوردند كه مردمان باورد حصار خود را به تركمانان دادند. امیر مسعود آن حصار را گشاده، مردم آنجا را به قتل آورد و باز به نیشابور آمده زمستان آنجا گذرانید و چون بهار آمد، در سنه ثلثین و اربعمائه 430/ 39 ه.ق/ 1038 م به قصد طغرل‏بیگ سلجوقى، به جانب باورد رفت. طغرل خبردار شده از جانب باورد گریخت و امیر مسعود برگشته از راه مهنه‏ سوى سرخس آمد. و رعایاى مهنه چون خراج نمى‏دادند ایشان را به دست آورده جمعى‏ را كشت و قومى دیگر را دست‏ها برید و حصار ایشان ویران كرده از آنجا به طرف دندانقان آمد و چون به آنجا رسید در هشتم ماه رمضان سنه احدى و ثلثین و اربعمائه 431 ه.ق / 1040م ‏تركمانان از اطراف‏ هجوم نموده، راه‏ها را بر لشكر غزنین گرفتند. امیر مسعود ناچار صف‏ها ترتیب داده مستعدّ قتال شد. تركمانان نیز لشكرها آراسته در مقابل آمدند و جنگ عظیم روى نمود. در این اثنا، اكثر سالاران لشكر غزنین، برگشته به دشمن درآمدند و سلطان به نفس خویش به میدان درآمده چندكس از سرداران تركمانان به ضرب نیزه و شمشیر و گرز بینداخت و كارزارى كرد كه هیچ پادشاهى نكرده بود. ناگاه جمعى از لشكر غزنین، كه به دشمن درنیامده بودند، ایشان هم بى‏وفایى كرده و پشت به معركه داده به جانب غزنین فرار نمودند و چون هیچ‏كس نزد امیر مسعود نماند، به قوّت و مردانگى خود از آن معركه به درآمد و هیچ‏كس را قدرت آن نبود كه در عقب او آید.»»(هندوشاه استر آبادى‏، 1387، ج1: 4-153)

پس از چند روز جنگ شکست بر سپاه غزنوی نمایان شد.(بیهقی، 1374: 770، 2؛ وزیری، 1386: 100) همان طور که گفته شد؛ این جنگ سرنوشت سازترین حادثه مابین غزنویان و سلجوقیان به حساب می آمد. پس از این نبرد تکلیف منطقه خراسان و اکثر شهرهای شرقی و شمالی آن روشن شد. راوندی در زمینه تسلط سلجوقیان بر اوضاع پس از جنگ دندانقان می نویسد : «« پس از شكست دندانقان، خطه خراسان از كف غزنویان خارج شد. طغرل‏ در نیشابور به تخت نشست و چغرى بیگ در مرو زمام امور را به دست گرفت.»»(راوندی، 1382، ج2: 264) بلافاصله پس از جنگ سورى بن معتز نمیانده سلطان مسعود غزنوی در امورات حكومت خراسان؛ همه دارایى پدر خواجه را به تملك خود درآورد و به غزنه گریخت.(شاردن، 1372، ج5: 1821

پس از این واقعه طغرل اول به همراه تعداد زیادی از ترکمانان راهی نیشابور شد؛ موسی یبغو و ینالیان در مرو مستقر گردیدند و چغری بیگ با اکثر نیروها به قصد تصرف بلخ و تخارستان حرکت کرد.(ستارزاده، 1386: 39) بدین ترتیب ایالت خراسان از کف غزنویان خارج شد و تحت اختیار قبیله سلجوقیان قرار گرفت.

- تسلط بر ایران مرکزی – عراق عجم - :

طغرل پس از پیروزی بر مسعود غزنوی، دست اتحاد به برادر و دیگر افراد خاندان سلجوقی دراز کرد. بر این اساس هر یک از آن ها فتح قسمتی را بر عهده گرفتند. خراسان و تمام سرزمین های ماورای جیحون به مرکزیت مرو به چغری بیک واگذار شد. بست، هرات، اسفزار، کابل و سیستان به موسی یبغو واگذار شد. نواحی طبسین و کرمان را قاورد به دست آورد. همدان به ابراهیم ینال، ابهر و زنجان و نواحی آذربایجان به امیر یاقوتی بن چغری و جرجان و دامغان به قتلمش بن اسرائیل عطا شد.(ستارزاده، 1386: 39؛ مشکوتی، 1343: 5) این مسئله کاملا خصلت قبیله ای سلجوقیان را نشان می داد. موضوعی که در تشکیل حکومت سلجوقیان روم نیز کاملا دیده می شود و یکی از علل تشکیل آن دولت همین بحث بوده است.
دومین اقدام طغرل اول کسب مشروعیت دینی از سوی خلیفه عباسی بود. در آن دوران با وجود اینکه تمام افرادی که به قدرت می رسیند؛ تنها با اتکا به نیروی نظامی خویش به این امر نائل می آمدند؛ اما کسب مشروعیت و تایید خلیفه عباسی در بغداد برای آن ها بسیار مهم بود. این مسئله به آن ها در پیشبرد اهدافشان و همراهی مردم در مناطق گوناگون اهمیت بالایی داشت. به همین منظور هریک از سرکردگان نظامی پس ار تثبیت اوضاع خویش بلافاصله درصدد کسب تاییدات خلیفه سنی مذهب بودند. به همین دلیل در سال 432 ه.ق در نامه ای از – القائم بامرالله - تقاضای به رسمیت شناختن حکومت تازه سلجوقیان را نمود.(الراوندی، 1364: 5-104؛ اقبال آشتیانی، 1384: 14) سایکس می نویسد: «« چنانكه در یك نامه‏اى بعنوان خلیفه بعد از اظهار اطاعت و صمیمیت درخواست میكنند كه خلیفه آنانرا برسمیت شناخته و سلطنت سلجوقى را تصویب نماید. حاجت بذكر نیست كه خلیفه القائم‏ بامر الله این درخواست را پذیرفته امر كرد در مساجد خطبه بنام طغرل بخوانند، بعلاوه مقرر داشت كه اسم او در سكه جلو اسم رئیس سلسله منحطه بویه نقش شود.»»(سایکس، 1380، ج2: 41)
در سال 420 ه.ق حکومت آل زیار در مناطق شمالی ایران به انوشیروان بن منوچهر رسید. به دلیل کودکی، زمام امور حکومت را ابوکالیجار بن ویهان بر عهده گرفت. این روند تا سال 435 ه.ق ادامه یافت؛ تا اینکه بر اثر ضعف حکومت آل زیار، فرصت حمله برای طغرل اول به وجود آمد. هم چنین وی برای جلوگیری از نفوذ و حمله قبچاق ها به ایالات جنوبی دریای خزر، درصدد تصرف این منطقه بود. با حرکت سپاه سلجوقی، شمال ایران به تصرف ینروهای ترک در آمد و بدین ترتیب سلسله آل زیار به زیر فرمان حکومت تازه تاسیس سلجوقی گردن نهاد.(ترکمنی آذر، 1384: 8-57)
طغرل بیک خوارزم را در 434 ه.ق و با گرفتن شهر ری و شکست دادن پسران علاءالدین کاکویه بر قزوین، ابهر و زنجان نیز مسلط شد.(حلمی، 1384: 19؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 312) بدین ترتیب با گسترش نفوذ سلجوقیان در خوارزم و تصرف شهر ری، دولت تازه تاسیس سلجوقی به قدرتمند ترین نیرو در ایران و ماورا النهر تبدیل شد.

هدف بعدی طغرل پیش از فتح اصفهان، کرمان بود. این منطقه در دست ابوکالیجار دیلمی قرار داشت. دو سپاه در حدود جیرفت به سال 434 ه.ق به یکدیگر برخورد کردند که نتیجه آن پیروزی دیلمیان بر ترکان سلجوقی بود.(ترکمنی آذر، 1384: 157)

هدف بعدی طغرل در عراق عجم، شهر اصفهان پایتخت دیالمه کاکویه بود. در این زمان شهر به دست علاء الدوله كاكویه‏ که در سال 398 ه.ق از جانب سیده خاتون مادر مجد الدوله ابو طالب رستم آخرین پادشاه دیلمى رى اداره می شد.(کتبی، 1364: 138) اما در زمان طلوع ترکان سلجوقی مابین افراد خاندان كاكویه از یک طرفى و آل بویه از سوی دیگر نفاق و درگیری زیادی وجود داشت.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 313) هم چنین در این کتاب در باب فتح اصفهان آمده: «« در سال 438 طغرل بعزم تسخیر اصفهان بآنجا آمد و شهر را در محاصره گرفت امّا قادر بگشودن آنجا نشد و ابو منصور سخت در مقابل سلطان سلجوقى پایدارى كرد عاقبت طغرل بهمان راضى شد كه ابو منصور هر سال مالى بدیوان سلاجقه بفرستد و بنام‏ طغرل خطبه بخواند و از سر فتح اصفهان درگذشت.در این ایّام ابراهیم ینال در مغرب ایران یعنى در كرمانشاهان بقلع‏وقمع اكراد و غزان عراقى مشغول بود و پس از سركوبى ایشان جمیع این نواحى را از چنگ آن طوایف و كاركنان ملك ابو كالیجار دیلمى بیرون آورد و ابو كالیجار از بیم آنكه مبادا ابراهیم ینال بعراق و خوزستان و فارس پیش راند با طغرل از در صلح درآمد و طغرل تقاضاى او را پذیرفت و در سال 439 ببرادر خود نوشت كه از تعرّض ببلاد ابو كالیجار خوددارى نماید و براى آنكه صلح بین طرفین استوار گردد طغرل دختر ابو كالیجار را بعقد خود درآورد و دختر برادر خود داود یعنى خواهر الب ارسلان را هم بپسر ابو كالیجار بزوجیّت داد.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 313؛ هنرفر، 1386: 110؛ مشکوتی، 1343: 5)

هم زمان با قدرت گیری طغرل بیک، اوضاع سیاسی شیراز آن چنان مساعد نبود. درگیری میان خاندان آل بویه به این منطقه نیز سرایت کرده بود. بنابراین امکان تصرف فارس برای فرمانده سلجوقی آسان تر گشته بود. به همین دلیل در سال 445 ه.ق با کمک به فولادستون حاکم شیراز و تصرف آن شهر، خطبه به نام طغرل اول سلجوقی خوانده شد.(ترکمنی آذر، 1384: 7-166؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 5-314)

طغرل اول با اتکا به پیروزی های گسترده، تسلط خودش را بر خراسان و عراق عجم مسلم ساخته بود. همان طور که ذکر شد؛ شهر همدان و اطراف آن به ابراهیم ینال رسیده بود. به همین دلیل وی نیز هم زمان با فتوحات دیگر خاندان سلجوقی به فتح آن مناطق همت گماشت. طغرل اول پس از فتح مناطق مرکزی ایران، در نامه ای از وی همدان و مناطق اطراف آن را درخواست نمود. ابراهیم ینال این تقاضا را نپذیرفت و در برابر او مقاومت کرد. اما به دلیل عدم توان نظامی در مقابل طغرل اول، در سال 441 ه.ق تسلیم او شد. دلیل این اقدام طغرل اول را می توان ترس از شورش و خودسری ابراهیم تلقی کرد.(بویل و دیگران، 1381: 48، 5) به هر حال با اطاعت او از ماورا النهر تا عراق عرب طغرل اول را به عنوان سلطان می شناختند.

در سال 446 ه.ق، طغرل اول به بهانه نظارت بر مناطق شمال غربی ایران و تحکیم سلطه سلجوقیان، سپاهیان خود را به سوی آذربایجان فرستاد. با تصرف شهر تبریز، نفوذ آن ها علاوه بر این منطقه بر بخش هایی از سرزمین روم (آسیای کوچک) نیز مسجل شد.(حسنین، 1389: 44) هدف بعدی طغرل اول ورود به بغداد و فتح مناطقی در آسیای صغیر بود

نتیجه:
با استقرار ترکان سلجوقی در مناطق شرقی ایران، آن ها با استفاده از ضعف مفرط حکومت های محلی این نواحی و هم چنین سوءاستفاده از اختلافات این دولت ها، جای پایی برای خود در این نواحی ایجاد کردند. این روند با افزایش قدرت نظامی آن ها و استفاده حکومت ها از نیروهای آنان ادامه یافت. بنابراین ترکان سلجوقی در منطقه بیش از بیش افزایش یافت و پس از مدتی سرکردگان این طایفه خود در مسائل سیاسی شرکت می کردند. آن ها با ورود به خراسان در زمان سلطان محمود غزنوی زمینه تشکیل حکومت قدرت مندی را در ایران فراهم کردند. این بار نیز آن ها از ضعف دولت مردان غزنوی استفاده کردند و با شکست سلطان مسعود در سال 431 ه.ق در جنگ دندانقان، به قدرت مندترین نیروی منطقه تبدیل شدند. به هنگام ورود آن ها به ایران مرکزی، دولت قدرتمندی بر این ناحیه حکومت نمی کرد. بنابراین ترکان با اتکا به نیروی تازه نفس خویش و با استفاده از نقاط ضعف و اختلاف میان حکام محلی در سراسر ایران، توانستند یک به یک آن ها را شکست دهند و به جای دودمان آل بویه، حکومت سلجوقیان را تشکیل دهند. در پیروزی های این گروه خوی و خصلت اقوام بیابان گرد و تحلیل نیروهای حکومت های مستقر نقش بسیار مهمی داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس ارشد ایران اسلامی از دانشگاه اصفهان.

فهرست منابع:
1. ابن اثیر، عز الدین على، 1371، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، جلد 4، 8، 10، 16، 17، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمی.
2. اقبال آشتیانی، عباس، 1384، تاریخ مغول،‏ تهران‏، امیر كبیر.
3. باسورث، كلیفورد ادموند، 1385، تاریخ غزنویان، تهران: امیرکبیر.

کوت آباد در گذر زمان...
ما را در سایت کوت آباد در گذر زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kutabadosturemana بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1403 ساعت: 12:59